نویسنده: محمد آورند




 

کودکی تا رسیدن به پادشاهی

اسماعیل، ملقب به ابوالمظفر بهادرخان حسینی، و معروف به شاه اسماعیل یکم مؤسس سلسله صفوی ، پسر سلطان حیدر بن سلطان جنید بن صدرالدین ابراهیم بن سلطان خواجه علی است .
جدش جنید با اوزون حسن ، پادشاه دیاربکر معاصر بودن ، وی در ملاقاتی که با امیر حسن داشت خواهرِ او خدیجه بیکم را به همسری خود در آورد،جنید از این زن صاحب پسری شد که او را حیدر نامید .سپس حیدر با دختر خال اوزون حسن که خانمی یونانی به نام مارتا بود ازدواج کرد .
مارتا در 25 رجب 892 هجری قمری اسماعیل را به دنیا آورد . حیدر برای انتقام خون پدرش جنید به شروان لشکرکشی کرد ، در آغاز نبرد بر شروان غلبه کرد ، لیکن شروان از امیر یعقوب ترکمان یاری خواست ، یعقوب با وجود اینکه نسبتی با سلطان حیدر داشت ولی به شروان یاری رساند، بنابراین حیدر در این نبرد در سال 893 کشته شد .
سلطان حیدر صاحب سه پسر به نام های : علی ، ابراهیم و اسماعیل بود ، با کشته شدن او همسر و فرزندانش در استخر فارس زندانی شدند و مدت 4 سال و نیم در آنجا ماندند .
طی این سالها اوضاع سیاسی دولت آق قویونلو آشفته شده بود . سلطان یعقوب در گذشت و میان فرزند او بایسنقر و نوه اش رستم ، نبردی در گرفت که رستم در این نبرد پیروز گشت . رستم که هنوز بایسنقر را جدی می دید ، به هدف استفاده از صوفیان اردبیل ، سلطان علی و برادرانش را آزاد کرد . سلطان علی که با شکوه تمام وارد تبریز شده بود ، توانست سپاهی از صفویان فراهم آورد و بایسنقر را شکست دهد . این اقدام سبب تقویت صفویان شد ، چیزی که رستم از آن به هراس افتاد ، سلطان علی که خود را در تهدید رستم می دید ، به اردبیل گریخت ، اما در نیمه راه ، تعقیب کنندگان رستم رسیدند و طی درگیری علی کشته شد . وی پیش از کشته شدن ، دو برادرش را به دست برخی از یاران صمیمی خود سپرد تا آنها را به اردبیل برسانند .
اسماعیل که در این زمان هفت سال بیشتر نداشت برای مدتی د ر اردبیل پنهان شد و سپس برای حفظ جانش او را به لاهیجان بردند .
حکمران لاهیجان به نام کاریکا میرزا علی که خود از صوفیان بود ، چند سالی از ابراهیم و اسماعیل در دستگاه خود به صورت مخفیانه مواظبت کرد .
رفته رفته بر اثر توسعه نفوذ صفویان ، بر تعداد شیعیان آن نواحی افزوده ، و خطر نابودی کمتر احساس می شد ، ابراهیم در این موقع به اردبیل نزد مادر خود بازگشت ، ولی اسماعیل چند صباحی در آن منطقه به سر برد ، سپس او با هفت تن از صوفیان پاک نیت به طرف اردبیل به راه افتاد ، ولی وی به هر کجا که می رسید ،مخصوصاً در طارم و خلخال شیعیان زیادی گردش جمع شدند ، در این میان شیعیان زیادی از آسیای صغیر و شام نیز به او پیوستند .
شاه اسماعیل زمانی که به اردبیل رسید – محرم 905- - متوجه شد که حاکم اردبیل از امکانات زیادی برخوردار است و امکان رویارویی با او نیست . تصمیم گرفت که به جنگ کفار گرجستان برود . این تجربه ای بود که جنید و حیدر نیز پیش از او در آن قدم گذاشته بودند . با این حال ، رفتن به آن سمت نیاز به نیروی بیشتری داشت که هنوز اسماعیل از چنان نیرویی برخوردار نبود .
اسماعیل همراه یارانش برای جمع آوری نیروی بیشتر و تقویت قوای نظامی اش به ارزنجان در شرق آناتولی لشکر کشی کرد . وی به هر کجا که می رسید مریدان به او ملحق می شدند ، چنان که در ساروقیه « از مریدان و صوفیه ، هفت هزار نفر از استاجلو و شاملو و ذوالقدر و افشار و قاجار و ورساق و صوفیه قرچه داغ در اطراف او جمع شدند .»
سپس او در جمادی الاول سال 906 برای نخستین بار در روستای جبانی در نزدیکی شروان پایتخت شماخی با شروانشاه – همان فرخ یسار است که دوازده سال قبل پدر اسماعیل را در نبردی کشته بود – به نبرد پرداخت .تعداد سپاه شروان با اینکه از اسماعیل بیشتر بود اما در این نبرد شکست خورد و فرخ یسار کشته شد . بدین ترتیب اسماعیل نه تنها انتقام پدر و جدش را از او گرفت ،بلکه سرزمینی را فتح کرد که شروانشاه برای مدتهای مدیدی ، گرچه تحت قیمومت های گوناگون ، در آن استقلال داشت . اسماعیل مسلماً نمی توانست مدعی تصرف بی چون و چرای این سرزمین شود ، چون چند نفر از فرزندان فرخ یسار فرار کرده بودند و بعدها تا سال 945 تحت قیمومت صفویان بر این مناطق حکومت می کردند .
اسماعیل برای اینکه شروانیان را به کلی نابود سازد در بهار سال 906 قشلاق خود در محمود آباد را ترک کرد ، در بین راه به او خبر دادن که الوند ، سلطان آق قویونلو که همچون او از نوادگان اوزون حسن بود ، از پیروزی اسماعیل بر شروانشاه دلگیر شده علیه او قیام کرده ، از این رو اسماعیل عملیات خود به سوی شروانیان را متوقف و نقشه های خود برای گرجستان را رها کرد .
در اوایل سال 907 در شرور ، دره ارس نبردی بین اسماعیل و الوند میرزا در گرفت، در این نبرد اسماعیل پیروز گشت و شمار زیادی از امرای دولت آق قویونلو کشته شدند . مهمترین نتیجه این نبرد تسلط اسماعیل بر سراسر آذربایجان است . این رخداد، پیروزی بزرگی برای صفویان و مریدان خاندان صفوی بود .
مهم ترین نکته در پیروزی های وی ، اعتقاد عمیق صوفیان به شیخ بود که آنان را سخت به جانفشانی وا می داشت . به علاوه زیرکی او و یاران نزدیکش ، عاملی مهم در کسب این پیروزی ها بود .
اسماعیل پس از پیروزی وارد تبریز شد و کلاه دوازده ترک سرخ حیدری را بر سر گذاشت ، وی در آنجا مورد استقبال بزرگان شهر قرار گرفت و مراسم تاجگذاری به عنوان نخستین شاه سلسله صفوی برگزار شد .
منبع : www.tarikheslam.com